مقاله پژوهشی
محمود ترابی اقدم؛ علی اصغر فهیمی فر؛ شهاب اسفندیاری؛ امیرحسن ندایی
چکیده
بازنمایی «دیگری»های نژادی، قومیتی، فرهنگی و جغرافیایی، راهبردی کانونی در تعدادی از محصولات رسانهای آمریکا تلقی میشود. بر این اساس، تبیین نظام «دیگریسازی» در سه فصل نخست سریال مشهور دنیای غرب (2016-تاکنون)، با تمرکز بر ارزشهای گفتمان رؤیای آمریکایی، هدف اصلی این مقاله بوده است. در مبانی نظری و تحلیلها از مفهوم «دیگری» ...
بیشتر
بازنمایی «دیگری»های نژادی، قومیتی، فرهنگی و جغرافیایی، راهبردی کانونی در تعدادی از محصولات رسانهای آمریکا تلقی میشود. بر این اساس، تبیین نظام «دیگریسازی» در سه فصل نخست سریال مشهور دنیای غرب (2016-تاکنون)، با تمرکز بر ارزشهای گفتمان رؤیای آمریکایی، هدف اصلی این مقاله بوده است. در مبانی نظری و تحلیلها از مفهوم «دیگری» در فلسفة غرب و بهویژه مطالعات فرهنگی استفاده شده است. برای فهم سازوکار برساخت «دیگری»ها در این سریال، از روش نشانهشناسی و الگوی سه سطحی جان فیسک بههمراه رمزگان نمادین رولان بارت بهره گرفته شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که «حضور» و «غیاب» دو دسته از «دیگری»های درونآمریکایی (سیاهپوستان و سرخپوستان) و برونآمریکایی (شرقآسیاییها) در مواجه با سفیدها (بهمثابه «خود») در سریال مذکور واجد دلالتهای ویژهای است. نظامهای نشانهای دنیای غرب، سفیدها را فرادست، شرقآسیاییها و سرخپوستها را فرودست و سیاهان را نزدیک به سفیدها بازنمایی میکند. بدین ترتیب، پیوستاری از قدرت را بر حسب نزدیکی به نژاد سفید، برای بازتولید اسطورة سفید برتر برای جهان آتی طبیعیسازی میکنند. اسطورهای که عناصر بنیادی گفتمان رؤیایی آمریکایی ازجمله «فردگرایی»، «آزادی» و «حق انتخاب» را در انحصار سفیدها بازنمود میکند. همچنین مؤلفه مهم «برابری» را از طریق راهبرد کلیشهسازی و مشروعیتزدایی از «دیگری»ها به حاشیه میراند تا تنها سفیدها برای تصمیمسازی و تصمیمگیری برای آینده جهان حضور داشته باشند.
مقاله پژوهشی
عباس قنبری باغستان؛ فائزه جبارپور
چکیده
هدف این پژوهش سنجش تأثیر رسانهها و ارتباطات بینفردی بر نگرش مردم ایران به امریکا (به تفکیک مردم و دولت این کشور) بوده است. در این پژوهش، پاسخدهندگان از لحاظ نوع رسانههای مصرفی و تجارب شخصی مانند ارتباط داشتن یا نداشتن با تبعۀ امریکایی و همچنین از نظر متغیرهایی همچون سن، عقاید مذهبی و سیاسی مقایسه شدند. روش پژوهش تلفیقی از روش ...
بیشتر
هدف این پژوهش سنجش تأثیر رسانهها و ارتباطات بینفردی بر نگرش مردم ایران به امریکا (به تفکیک مردم و دولت این کشور) بوده است. در این پژوهش، پاسخدهندگان از لحاظ نوع رسانههای مصرفی و تجارب شخصی مانند ارتباط داشتن یا نداشتن با تبعۀ امریکایی و همچنین از نظر متغیرهایی همچون سن، عقاید مذهبی و سیاسی مقایسه شدند. روش پژوهش تلفیقی از روش کمّی (پرسشنامه) و کیفی (مصاحبۀ عمیق) بوده است. در تحلیل نتایج پژوهش تأکید بر نظریههای ارتباطیِ برجستهسازی شبکهای و نظریۀ دریافت بوده است. نتایح حاصل از هر دو روش این پژوهش نشان میدهد که اگرچه ارتباطات و تجربۀ شخصی پاسخدهندگان در نوع انگارۀ ذهنی آنها در خصوص امریکا تأثیرگذار بوده، اما برداشت و ذهنیت آنها متفاوت با خوانش رسانههای مرجع و مورداستفادۀ آنها بوده است؛ به عبارت دیگر، مخاطبان رسانههای گوناگون، اعم از داخلی و خارجی، معانی آشکار و پنهان پیامهای رسانهای را دریافت کردهاند؛ اما دارای خوانشی متفاوت با خوانش رسانههای مرجع خود بودهاند. مهمترین دلالت این پژوهش آشکارکردن ضعف سازمانهای رسانهای در استفاده از الگوهای نوین ارتباطی و اطلاعرسانی، ازجمله برجستهسازی شبکهای، در اقناع مخاطبان است. با توجه به تحول در مفهوم و کارکرد رسانه و ازجمله نقش بیشتر مخاطب در جریان ارتباط، ماهیت ارتباط در جامعۀ شبکهای امروزی بیشتر افقی و از پایین به بالاست؛ ضمن آنکه تعیین دستورکار برای بحث و گفتوگوی عمومی در رسانههای شبکهای با تولید محتوا به سبک سنتی متفاوت است و این موضوعی است که آشکارا از آن غفلت شده است. از طرفی، نتایج این پژوهش نشان داد که در دنیای شبکهایشدۀ امروز، ارتباطات میانفردی و بینفرهنگی بیش از ارتباطات رسانهای (بهخصوص رسانههای رسمی) میتواند به شکلگیری باورها و ذهنیتهای جدید کمک کند.
مقاله پژوهشی
محمدحسن یادگاری؛ مهدی منتظرقائم؛ مهدی کاشفی فر
چکیده
فنّاوریهای رسانهای جهان ذهنی جوامع را تغییر دادهاند. این تغییرات، همگام با تغییرات شتابان و پرسرعت فنّاوریها، نتایج گوناگونی را برای افراد به همراه داشتهاند. مهمترین این تفاوتها تفاوت در نگرشهای معرفتی هر نسل است. آنچه بهعنوان پیشفرض این پژوهش تلقی میشود این است که نظام معرفتی هر دوره ساختپذیر است و عاملیت ...
بیشتر
فنّاوریهای رسانهای جهان ذهنی جوامع را تغییر دادهاند. این تغییرات، همگام با تغییرات شتابان و پرسرعت فنّاوریها، نتایج گوناگونی را برای افراد به همراه داشتهاند. مهمترین این تفاوتها تفاوت در نگرشهای معرفتی هر نسل است. آنچه بهعنوان پیشفرض این پژوهش تلقی میشود این است که نظام معرفتی هر دوره ساختپذیر است و عاملیت اصلی برای ساخت هر نسل رسانههایی است که هر نسل از آن استفاده میکند. به عبارتی، میتوان از عاملیت رسانه در تغییرات نسلی با عنوان جامعهپذیری رسانهای یاد کرد. در این پژوهش از ادبیات نظری مرتبط با نسل در جامعهشناسی و ادبیات مطالعات نسل از منظر مطالعات رسانه بهره برده شده است. از مصاحبۀ نیمهساختیافته برای جمعآوری دادهها و یافتن پاسخ پرسشهای این پژوهش استفاده شده است. مصاحبههایی با 30 نفر با بازۀ سنی 15 تا 45 سال صورت گرفت تا نگرش و تجارب آنها در خصوص تمایزها و تفاوتهای نسلی شناسایی شود. یافتههای پژوهش چهار نسل را با عنوانهای سازشپذیر، خطرپذیر، تحولپذیر و محدودیتناپذیر شناسایی کرد. همچنین، یافتهها نشان میدهد که در هر نسل، رسانهها و شیوههای ارتباطی و تعاملی عاملیت مؤثری در شکلگیری معرفتشناسی نسلی دارند. هر چه به سمت استفاده از رسانههای تعاملی و جهانی پیش میرویم، ارزشهای سنتی و عرفی رنگ میبازند و افراد خارج از محدودهها و نظم معرفتی رایج زیست میکنند.
مقاله پژوهشی
میثم محمدامینی
چکیده
نظریهپردازی دربارۀ رسانههای دیداری متأثر از نگاه حاکم بر فلسفۀ ذهن و علوم شناختی عمدتاً در چارچوبهای بازنمودگرایانه بوده است؛ اما نظریههای بازنمودگرایانه، سوای ایرادهای معمول خود، درمورد رسانههای دیداری با یک دشواری خاص مواجه هستند. از منظر بازنمودگرایانه، تجربۀ استفاده از رسانههای دیداری موردی استثنایی و کاملاً مستقل ...
بیشتر
نظریهپردازی دربارۀ رسانههای دیداری متأثر از نگاه حاکم بر فلسفۀ ذهن و علوم شناختی عمدتاً در چارچوبهای بازنمودگرایانه بوده است؛ اما نظریههای بازنمودگرایانه، سوای ایرادهای معمول خود، درمورد رسانههای دیداری با یک دشواری خاص مواجه هستند. از منظر بازنمودگرایانه، تجربۀ استفاده از رسانههای دیداری موردی استثنایی و کاملاً مستقل از تجارب روزمرۀ ماست؛ اما در رویکردهای ضدبازنمودگرایانه، مانند نظریۀ ذهن بسطیافته، با چنین مشکلی مواجه نیستیم. مدعای محوری نظریۀ ذهن بسطیافته آن است که فرایندهای شناختی در چارچوب مغز و بدن ما محدود نیستند و به محیط پیرامونی نیز گسترش مییابند. با تحلیل تجربۀ ادراکیِ مواجهه با رسانههای دیداری در چارچوب نظریۀ ذهن بسطیافته، از این مدعا دفاع میکنیم که نگاه ضدبازنمودگرایانه برای درک رسانههای دیداری قوّت تبیینی بیشتری از نگاه بازنمودگرایانه دارد. همچنین میتوان با اتکا به موارد تجربۀ استفاده از رسانههای دیداری به یکی از ایرادهای اصلی وارد به این نظریه، موسوم به مغالطۀ جفتشدگیـتقویم، پاسخ گفت. قوّت تبیینی چارچوب ضدبازنمودگرایانه برای تحلیل تجربۀ مواجهه با رسانههای دیداری احتمالاً یکی از دلایل آن است که در آثار کسانی چون هوگو مونستربرگ و مارشال مکلوهان ادعاهای مربوط به بسطیافتگی شناخت، مدتها پیش از طرح این دیدگاهها در حوزۀ فلسفه، بیان شده است.
مقاله پژوهشی
خشایار قاضی زاده؛ علی قاضی زاده
چکیده
برای ساخت و پردازش شخصیت در پویانمایی مؤلفههای مختلفی در نظر گرفته میشود، ازجمله: ارتباط شخصیتها با مضمون اثر و پیوند آن با شاخصههای فرهنگی جامعه. با توجه به تولید آثار روزافزون پویانمایی در ایران، نیاز به مطالعۀ اجزای مختلف آنها احساس میشود. لذا، پژوهش پیشرو، با هدف شناسایی شاخصههای هویت فرهنگی، ملی و هنری مؤثر ...
بیشتر
برای ساخت و پردازش شخصیت در پویانمایی مؤلفههای مختلفی در نظر گرفته میشود، ازجمله: ارتباط شخصیتها با مضمون اثر و پیوند آن با شاخصههای فرهنگی جامعه. با توجه به تولید آثار روزافزون پویانمایی در ایران، نیاز به مطالعۀ اجزای مختلف آنها احساس میشود. لذا، پژوهش پیشرو، با هدف شناسایی شاخصههای هویت فرهنگی، ملی و هنری مؤثر در شخصیتپردازی پویانمایی ایرانی و نیز وجوه تفاوت و تشابه نشانههای هویتی با شاخصههای هویت فرهنگ ایرانی و تمرکز بر مؤلفههای هنری برای خلق شخصیتهای انسانی، به تحلیل دو نمونه از تولیدات پویانمایی ایران پرداخته است. مسئلۀ پژوهش پیشرو توجه به چگونگی بازتاب شاخصههای هویتی در دو اثر هنری پویانمایی ایرانی و نسبت شخصیتهای ساختهشده با شاخصههای نمایانگر هویت ملی ـ فرهنگی ایرانی است. پژوهش پیشرو از نوع کیفی است و به لحاظ ماهیت، توصیفی ـ تحلیلی محسوب میشود و در آن از روشهای ترکیبی و رویکردهای نشانهشناسانه برای تحلیل نمونهها استفاده شده است. سیر بررسی در جهت کشف لایههای هویتی مستتر در شخصیتهای پویانمایی ایرانی این نتیجه را در بر داشت که عدم مطالعات کافی قبل از تولید و اجرا و رونگاری نسبی از سبکهای تجربهشدۀ غیرایرانی موجب شده آثار ایرانی هنوز سبک و شخصیت متمایزی پیدا نکنند. از مطالعات صورتگرفته چنین برمیآید که در نمونههای موردمطالعه، با وجود زمینههای موضوعی برای استفاده از سنتهای تصویری ایرانی، استفادۀ نسبی از این قابلیت در طراحی شخصیتها شده است.
مقاله پژوهشی
حامد طاهری کیا
چکیده
موسیقی همواره بخشی چالشبرانگیز در ایران پساانقلاب بوده است و این مسئله به دهۀ شصت ایران، اولین دهۀ پس از پیروزی انقلاب 57، باز میگردد که مقالۀ پیش رو با هدف واکاوی آن نوشته شده است. چگونه موسیقی ایران با تاریخ بهارثرسیده از دوران پهلوی در میدان رخداد انقلاب و دهۀ شصت دچار دگرگونی شد؟ برای پاسخ به این پرسش به سراغ موسیقیدانهای ...
بیشتر
موسیقی همواره بخشی چالشبرانگیز در ایران پساانقلاب بوده است و این مسئله به دهۀ شصت ایران، اولین دهۀ پس از پیروزی انقلاب 57، باز میگردد که مقالۀ پیش رو با هدف واکاوی آن نوشته شده است. چگونه موسیقی ایران با تاریخ بهارثرسیده از دوران پهلوی در میدان رخداد انقلاب و دهۀ شصت دچار دگرگونی شد؟ برای پاسخ به این پرسش به سراغ موسیقیدانهای آن دهه از ایران رفتیم تا چالشهای تولید شکل جدید موسیقی را در قالب سرود و آهنگهای انقلابی بررسی کنیم. بهسبب اهمیت مسئلۀ پخش موسیقی، تجربۀ زیستۀ دو نفر از نوار کاستفروشهای آن دوران را هم در این بحث شریک کردیم. نتایج نشان داد که در گذار از جامعۀ آمیخته با فرهنگ غربی ایران پهلوی به امت اسلامی با فرهنگ جهادی و انقلابی موسیقی دیگر نمیتوانست آوایی برای بزم و طرب باشد؛ بلکه باید آواز جنگ و انقلاب و جهاد را سر میداد. ازاینرو، ساختار تولید و مصرف موسیقی ضرورت و همتی فوری را برای تطهیر فرهنگ شنیداری ایران به وجود آورد.
مقاله پژوهشی
محمدمهدی وحیدی؛ سید محمد مهدیزاده
چکیده
یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ یک گرهگاهِ تاریخی مهم برای ایالات متحده بود. در این روز بود که رضایتِ خاطرِ ناشی از صلحی که در میانِ بسیاری از ملتها وجود داشت و با پایانِ جنگ سرد و نابودی کمونیسم آغاز شده بود، با ظهور یک دشمنِ تازه، بهشکلی نمادین، پایان یافت. در این برهه، موضعِ گفتمانی رسانههای جریان اصلی ایالاتِ متحده نسبت به دیگری و شرق ...
بیشتر
یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ یک گرهگاهِ تاریخی مهم برای ایالات متحده بود. در این روز بود که رضایتِ خاطرِ ناشی از صلحی که در میانِ بسیاری از ملتها وجود داشت و با پایانِ جنگ سرد و نابودی کمونیسم آغاز شده بود، با ظهور یک دشمنِ تازه، بهشکلی نمادین، پایان یافت. در این برهه، موضعِ گفتمانی رسانههای جریان اصلی ایالاتِ متحده نسبت به دیگری و شرق نیز دچار تغییراتی شد. در این مقاله با اشاره به ایدۀ رشد و کمال شخصیت در ادبیات داستانی و با توسل به ابزارهای تحلیلی نشانهشناسی اجتماعی تصویر، به بررسی نحوۀ برساخت هویتِ خودی و در مقابل آن، دیگری، در این دوران میپردازیم. به اعتقاد ما، تلویزیون جایگاه مناسبی برای تولید آن چیزی است که نظریهپردازان نشانهشناسیِ اجتماعی با عنوان «منبع نشانهای» از آن یاد میکنند لذا در تحلیل خود بر یک سکانس استثنائی از سریال تلویزیونی میهن متمرکز شده ایم و پس از بررسی کاملِ این سکانس ملاحظه کردهایم که در سریالِ میهن، خودی، تعریفی مشخص پیدا کرده است. او یک زنِ اروپاییتبار (امریکاییِ اصیل) است. از سوی دیگر، با مردی مواجه هستیم که به لحاظ خصوصیات ظاهری یک امریکاییِ اصیل محسوب میشود؛ اما به دشمنِ ایالاتِ متحده پیوسته و در صدد انجام حملهای علیهِ امریکاست و ما در تحلیل خود نشان دادهایم که سازندگان در کمال اختصار، به خطرِ خودیهایی اشاره میکنند که به خدمتِ دیگری درآمدهاند و اکنون میتوانند بارِ دیگر ایالاتِ متحده را از درون تهدید کنند و مورد حمله قرار دهند. در تحلیلِ خود همچنین شیوه بازنمایی و حفظِ نمایشِ چارچوبهای هویتیِ پسانژادی و چندفرهنگی در ایالاتِ متحده را مورد بازشناسی قرار داده ایم.
مقاله پژوهشی
مسعود کوثری؛ معصومه شمس
چکیده
در این پژوهش، با هدف بررسی پیامدها و تجلیات انتخاب تِم در مهمانی رسانهای سلبریتیها، برنامۀ شام ایرانی 2 بهعنوان نمونهای از برنامههای واقعنمای سلبریتیمحور در حوزۀ سبک زندگی بررسی شده است. برنامههای واقعنما با ادعای نمایش واقعیت زندگی سلبریتیها به کنجکاوی مردم در این زمینه دامن میزنند و به گسترش فرهنگ سلبریتی و ...
بیشتر
در این پژوهش، با هدف بررسی پیامدها و تجلیات انتخاب تِم در مهمانی رسانهای سلبریتیها، برنامۀ شام ایرانی 2 بهعنوان نمونهای از برنامههای واقعنمای سلبریتیمحور در حوزۀ سبک زندگی بررسی شده است. برنامههای واقعنما با ادعای نمایش واقعیت زندگی سلبریتیها به کنجکاوی مردم در این زمینه دامن میزنند و به گسترش فرهنگ سلبریتی و سلبریتیمحوری در جامعه کمک میکنند. مبانی نظری این پژوهش بر نظریههای سبک زندگی مبتنی است و روش آن ترکیبی از تحلیل محتوای کیفی و کمّی است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که تِمهای انتخابی سلبریتی میزبان در قالب 13 مؤلفۀ اصلی در برنامه بروز مییابند: پوشش، مدل مو و آرایش، جواهرات و تزیینات، اشیا، فضا/مکان/چیدمان منزل، هدیهها، خوراکی و نوشیدنی، موضوع گفتوگو، موضوع نمایش، سرگرمی، رفتار، موسیقی و جلوههای صوتی و تصویری/میانبرنامه. سه تِم زنان قاجار، دهۀ شصت و بچهدبستانی در بیشترین مؤلفهها بروز پیدا کردهاند و دو مؤلفۀ پوشش و موضوع گفتوگو در بیشترین موارد از تم تأثیر پذیرفتهاند. نمیتوان دستهبندی مطلقی از تمها ارائه داد؛ اما تمهای متعینتر و اجتماعی/فرهنگیتر بهنسبت تمهای انتزاعیتر در مؤلفههای بیشتری ظاهر شدهاند. سلبریتیهای زن بیشتر از سلبریتیهای مرد به داشتن تم و رعایت آن پایبند بودند. پیامدهای انتخاب تم برای مهمانی رسانهای از سوی سلبریتیها عبارتاند از: ایجاد سرگرمی و جذابیت (بهعلت ایجاد تنوع و ایجاد موقعیتهای نمایشی)، القای مصرفگرایی، القای نوع خاصی از سبک زندگی (ترویج ارزشهای مربوط به تم و ترویج مفهوم «تِم» در دورهمیهای ایرانی)، ترویج فرهنگها و خردهفرهنگهای مختلف و فراهمکردن زمینهای برای گفتوگوهای روزمره.
مقاله پژوهشی
فرزانه فرشیدنیک
چکیده
وقوع بلایای طبیعی با تبعات منفی روانی برای بازماندگان همراه است؛ ازاینرو، مداخلات اصولی بهمنظور تسریع روند ترمیم روانیِ آنان ضروری است. بهرهگیری از قابلیتهای هنر نقشی مؤثر در کاستن آسیبهای روانی واردشده به جامعه دارد. هرچند کاربرد روانشناسانۀ هنر به شکل امروزینِ آن که نخستینبار «فروید» آن را ارائه کرد، ...
بیشتر
وقوع بلایای طبیعی با تبعات منفی روانی برای بازماندگان همراه است؛ ازاینرو، مداخلات اصولی بهمنظور تسریع روند ترمیم روانیِ آنان ضروری است. بهرهگیری از قابلیتهای هنر نقشی مؤثر در کاستن آسیبهای روانی واردشده به جامعه دارد. هرچند کاربرد روانشناسانۀ هنر به شکل امروزینِ آن که نخستینبار «فروید» آن را ارائه کرد، بهسرعت طى سی سال گذشته رشد کرده است؛ اما «پروژههای هنرمحور» مفهوم جدیدی است که در دو دهۀ گذشته در تعریف پروژههایی بر اساس «رهبری هنری» و با در نظر گرفتن فرهنگ محلی، در راستای خلق تعامل مثبت و خلاقانه در جوامع آسیبدیده در مواجهه با بحران، به کار گرفته شده و برخلاف رویکرد سنتی که به استفاده از هنر در کاهش عوارض پس از سانحه محدود میشد، بر استفاده از ظرفیتهای چندگانۀ هنر در مراحل مختلفِ پیش، هنگام و پس از وقوع بحران تأکید دارد. کشور استرالیا در سالهای اخیر، هدفمند و مستمر، در اجرای پروژههای هنرمحور در مواجهه با بحرانهای طبیعی موفق عمل کرده و نتایج مطلوبی را به دست آورده است. این پژوهشِ کیفی، با مطالعۀ این پروژهها به روش توصیفیـتحلیلی، به دنبال کسب بینشی جدید در زمینۀ بهرهمندی از هنر در کاهش آسیبهای روانی ناشی از بحرانهای طبیعی است. بر اساس یافتههای این پژوهش، توجه نظاممند به نقش هنر در تمامی مراحل و در سطوح مختلف مدیریت بحران کشور و استفاده از مدیومهای مختلف هنری متناسب با بحران، ضمن در نظر گرفتن تفاوتهای سنی و جنسی، نقشی چشمگیر در کاستن آسیبهای روانی ناشی از بحرانهای طبیعی و ترمیم عاطفی بازماندگان حوادث دارد.
مقاله پژوهشی
بهاره نصیری
چکیده
دیجیتالیشدن به سبک ایرانی و در چارچوب بستر فرهنگ معاصر ایران ویژگیهای خاص خود را خواهد داشت که ممکن است چالشهای فردی، اجتماعی، کارکردی، ساختاری، احساسی، عاطفی و زیباییشناختی را به وجود آورد. این پژوهش با هدف شناسایی و مطالعۀ مؤلفهها و شاخصهای تغییرات در سبک زندگی خانوادۀ دیجیتال در شهر تهران (مطالعۀ موردی مناطق 1 و 15 شهر ...
بیشتر
دیجیتالیشدن به سبک ایرانی و در چارچوب بستر فرهنگ معاصر ایران ویژگیهای خاص خود را خواهد داشت که ممکن است چالشهای فردی، اجتماعی، کارکردی، ساختاری، احساسی، عاطفی و زیباییشناختی را به وجود آورد. این پژوهش با هدف شناسایی و مطالعۀ مؤلفهها و شاخصهای تغییرات در سبک زندگی خانوادۀ دیجیتال در شهر تهران (مطالعۀ موردی مناطق 1 و 15 شهر تهران) صورت گرفت. روش پژوهش با توجه به ماهیت این مطالعه روش ترکیبی متوالی کیفی (مصاحبۀ عمیق) و کمّی (توصیفیـپیمایشی) است. جامعۀ آماری در مرحلۀ اوّل شامل 29 نفر از متخصصان در زمینۀ موضوع پژوهش با نمونهگیری غیراحتمالی از نوع هدفمند بود و برای گردآوری اطلاعات از مصاحبۀ نیمهساختاریافته و پرسشنامه بهره گرفته شد. نمونۀ آماری مرحلۀ دوّم پژوهش ۳۸۴ نفر از شهروندان بالای 18 سال ساکن مناطق 1 و 15 شهر تهران در سال 1398 است که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامۀ محققساخته مطالعه و بررسی شدند. بر اساس اولویت و اهمیت از دیدگاه صاحبنظران، 4 سبْک خانواده شامل: خانوادۀ التقاطی رسانهای، خانوادۀ پایدار رسانهای، خانوادۀ ناپایدار رسانهای و خانوادۀ آشفتۀ رسانهای تدوین شد. سپس ویژگیهای مشترک سبکها از دیدگاه صاحبنظران استخراج و مورد سنجش آماری قرار گرفت و ویژگیهای اصلی هر سبک تدوین شد. مقایسۀ دیدگاه صاحبنظران و شهروندان نشان داد که صاحبنظران بر سبک خانوادۀ رسانهای؛ ساکنان منطقۀ 1 شهر تهران بر سبک خانوادۀ التقاطی رسانهای؛ و ساکنان منطقۀ 15 شهر تهران بر سبک خانوادۀ آشفته تأکید کردهاند.
مقاله پژوهشی
منصور ساعی
چکیده
خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که در آن، فرزندان نوع و کیفیت ارتباطات میانفردی و کنش ارتباطی را با والدین خود تجربه میکنند. اعضای خانواده از طریق سازوکار ارتباطات میانفردی نیازها، خواستهها، عواطف، نگرانیها، دغدغهها، تجربهها، افکار، دیدگاهها و احساسات خود را با یکدیگر در میان میگذارند؛ مشورت میکنند؛ تصمیم ...
بیشتر
خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که در آن، فرزندان نوع و کیفیت ارتباطات میانفردی و کنش ارتباطی را با والدین خود تجربه میکنند. اعضای خانواده از طریق سازوکار ارتباطات میانفردی نیازها، خواستهها، عواطف، نگرانیها، دغدغهها، تجربهها، افکار، دیدگاهها و احساسات خود را با یکدیگر در میان میگذارند؛ مشورت میکنند؛ تصمیم میگیرند؛ از همدیگر حمایت و پشتیبانی عاطفی و روانی میکنند و تضادها و تنشها را رفع میکنند. هدف مطالعۀ پیش رو تحلیل الگوهای ارتباطات میانفردی والدین و فرزندان در خانواده است. بدین منظور، با رویکرد کیقی، مصاحبههای عمقی با هدف تحلیل تجربۀ زیستۀ 40 نفر از دانشآموزان دختر و پسر در مقطع متوسطۀ دوم در 10 دبیرستان دولتی در 5 نقطۀ شهر تهران صورت گرفت. تحلیل تجربۀ زیستۀ نوجوانان مورد مطالعه نشان میدهد که عمدهترین گفتوگوهای فرزندان و والدین در خانواده از نوع «گفتوگوی گزارشمحور» یا اطلاعرسان درمورد «فعالیتهای آموزشی و درسی فرزندان و اتفاقات مدرسه و یا فعالیتهای روزمرۀ اعضای خانواده» است. نتایج پژوهش حاکی است که سه الگوی ارتباطات کلامی «گفتوشنودی و مشارکتی»، «الگوی مناظرهای و جدلی» و «الگوی تکگویی نصیحتمحور و سرزنشآمیز» در روابط بین والدین و فرزندان قابل مشاهده است.
مقاله پژوهشی
بدیع قربانی؛ سمیه تاجیک اسماعیلی؛ سروناز تربتی
چکیده
پژوهش پیشرو با هدف بررسی و مطالعۀ رابطۀ میان میزان و نوع مصرف رسانهای (رادیو و تلویزیون) با مهارتهای زندگی شهروندان تهرانی، طراحی و اجرا شده است. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی ـ پیمایشی و ابزار اندازهگیری آن پرسشنامه است. جامعۀ آماری شامل کلیه شهروندان ساکن شهر تهران است که طبق آخرین سرشماری سال 1395 و بر ...
بیشتر
پژوهش پیشرو با هدف بررسی و مطالعۀ رابطۀ میان میزان و نوع مصرف رسانهای (رادیو و تلویزیون) با مهارتهای زندگی شهروندان تهرانی، طراحی و اجرا شده است. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی ـ پیمایشی و ابزار اندازهگیری آن پرسشنامه است. جامعۀ آماری شامل کلیه شهروندان ساکن شهر تهران است که طبق آخرین سرشماری سال 1395 و بر اساس آمار موجود در سایت مرکز آمار ایران 706/693/8 نفر است. پرسشنامههای پژوهش از طریق google form بین یک نمونه 396 نفری، توزیع، جمعآوری، وپس ازکنترلهای لازم، با استفاده از spss تجزیه وتحلیل دادهها صورت گرفت. یافتهها نشان داد که از میان هشت حوزه مورد بررسی، شهروندان تهرانی در استفاده از رادیو اولویت اول را به حوزه خبر و اطلاعرسانی و اولویت دوم را به حوزه ورزشی و در مورد استفاده از تلویزیون اولویت اول را به فیلم و سریال و اولویت دوم را به حوزه اخبار، میزگردها و گفتگوهای خبری دادهاند. یافتهها همچنین نشانداد میان مصرف رسانههای رادیو و تلویزیون با مهارتهای 18 گانه زندگی رابطه معنیداری وجود دارد. بدینمعنی که میان میزان گوشدادن به رادیو و تماشای تلویزیون در طول شبانهروز و در طول هفته و همچنین میان نوع استفاده از رادیو و تلویزیون با برخی مؤلفههای مهارت زندگی رابطه معنیداری مشاهده شده است؛ بنابراین، به دستاندرکاران، برنامهسازان و مسئولان رسانۀ رادیو و تلویزیون پیشنهاد میشود، از این فرصت و ظرفیت برای ایجاد، تقویت و ارتقاء سطح مهارتهای زندگی شهروندان، نهایت بهره را ببرند.