الهه دهقانپیشه؛ رضا اسماعیلی
دوره 11، شماره 10 ، مرداد 1389، ، صفحه 79-111
چکیده
این تحقیق، به ارتقا و بومیسازی مدلی میپردازد که سیاستهای هنری را به چهار گروه تسهیلگر،[1] حامی،[2] معمار[3] و مهندس[4] تقسیم کرده است. این چهار نقش میتوانند برای نمایش میزان مداخله دولت در حوزه فرهنگ و هنر مورد استفاده قرار گیرند. بدین منظور، با بررسی و تحلیل محتوای مصوبات هنری دولت در سالهای 1368 تا 1388 و با استفاده از پیشینة ...
بیشتر
این تحقیق، به ارتقا و بومیسازی مدلی میپردازد که سیاستهای هنری را به چهار گروه تسهیلگر،[1] حامی،[2] معمار[3] و مهندس[4] تقسیم کرده است. این چهار نقش میتوانند برای نمایش میزان مداخله دولت در حوزه فرهنگ و هنر مورد استفاده قرار گیرند. بدین منظور، با بررسی و تحلیل محتوای مصوبات هنری دولت در سالهای 1368 تا 1388 و با استفاده از پیشینة مطالعات مربوط به سیاستهای فرهنگی و هنری، شاخصهای جدیدی به جای شاخصهای مربوط به هر نقش در مدل قبلی، تعریف شده، ضمن اینکه چارچوب اصلی نقشها تغییری نکرده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که شاخصهای مربوط به نحوه سرمایهگذاری، ابزار، تحرک سیاسی و هدف برای ارزیابی سیاستهای هنری به عنوان زیرمجموعهای از سیاستهای فرهنگی در ایران، شاخصهای مناسبی هستند.
[1]. Facilitator
[2]. Patron
[3]. Architect
[4]. Engineer
اعظم راودراد؛ مصطفی اسدزاده
دوره 11، شماره 9 ، اردیبهشت 1389، ، صفحه 57-88
چکیده
سینما در ایران در مواجهة سیاسی جناحهای مختلف، یکی از محلهای اختلاف و بلکه نزاع بوده و هر جناحی، موقعیت سینما در زمان رقیب را نقد کرده است. این مقاله حاصل پژوهشی است در حوزة جامعهشناسی سیاسی سینمای ایران در دهة 1370 که در آن با روش «تحلیل محتوا» و «تحلیل متن» فیلمهای منتخب دولت در جشنوارههای فیلم فجر از یکسو ...
بیشتر
سینما در ایران در مواجهة سیاسی جناحهای مختلف، یکی از محلهای اختلاف و بلکه نزاع بوده و هر جناحی، موقعیت سینما در زمان رقیب را نقد کرده است. این مقاله حاصل پژوهشی است در حوزة جامعهشناسی سیاسی سینمای ایران در دهة 1370 که در آن با روش «تحلیل محتوا» و «تحلیل متن» فیلمهای منتخب دولت در جشنوارههای فیلم فجر از یکسو و فیلمهای مورد اقبال مخاطبان سینمای ایران از سوی دیگر، به تبیین سیاستهای فرهنگی ـ هنری دولت در عرصة سینما در دو دهة 1370 و 1380 پرداخته می شود و به نقش سیاستگذاران فرهنگی و مدیران هنری نظام در اجرای این سیاستها اشاره میشود. این تحقیق نشان میدهد که سیاستگذاران و مدیران هنری دو گفتمان با عنوان «گفتمان اصولگرا» و «گفتمان اصلاحطلب» در حوزة سیاستگذاری در بخش سینما، بایدها و نبایدهای خود را بایدها و نبایدهای مردم تلقی کردهاند و هرگاه از سیاستهای یکدیگر انتقاد داشتهاند، با این استدلال که سینما با ارزشها و باورهای «مردم» هماهنگ نشده است، به سیاستهای فرهنگی و سینمایی یکدیگر تاختهاند. درحالیکه آنچه مردم و مخاطبان سینمای ایران همواره از آن در فیلمها استقبال کردهاند ترکیبی از ارزشهای دینی به همراه ارزشهای سیاسی ـ اجتماعی بوده است.