مقاله پژوهشی
رضا پیشقدم؛ آیدا فیروزیان پوراصفهانی
چکیده
پژوهش پیشرو بر آن است تا در بستر الگوی هایمز (1967)، به کنکاش و شناسایی کاربردهای گفتمانی «نمیدانم» در زبان فارسی بپردازد. در این تحقیق از نوع کیفی بوده و جمعآوری دادههای مورد نیاز بر مبنای مشاهده در محیط طبیعی و به شکل هدفمند صورت گرفته است؛ به این صورت که تعداد 450 بافت طبیعی که افراد در تعاملات روزمرۀ خود مورد استفاده ...
بیشتر
پژوهش پیشرو بر آن است تا در بستر الگوی هایمز (1967)، به کنکاش و شناسایی کاربردهای گفتمانی «نمیدانم» در زبان فارسی بپردازد. در این تحقیق از نوع کیفی بوده و جمعآوری دادههای مورد نیاز بر مبنای مشاهده در محیط طبیعی و به شکل هدفمند صورت گرفته است؛ به این صورت که تعداد 450 بافت طبیعی که افراد در تعاملات روزمرۀ خود مورد استفاده قرار میدادند و در آنها قطعۀ زبانی «نمیدانم» بکار رفته بود ضبط گردید و براساس الگوی هایمز تحلیل و بررسی موشکافانه قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش، حاکی از آن است که انگیزۀ نهفته در کاربرد «نمیدانم» در شرایطی که گوینده دارای اطلاعات مورد نیاز برای ارائه به مخاطب میباشد، در اغلب موارد تلاش برای ملاحظۀ منزلت اجتماعی، پایبندی به اصول ادب و حفظ وجهۀ مخاطب است. بر این اساس، میتوان پنج کاربرد اصلی «حفظ وجهه»، «اجتناب از بروز تناقض و اختلاف نظر»، «نشانۀ غیرمستقیمگویی»، «نشانۀ عدم اطمینان» و «اجتناب از تعهد و کاهش بار مسئولیت» را برای این قطعۀ زبانی در زبان فارسی برشمرد.
مقاله پژوهشی
علی ربیعی؛ زهرا ذاکری نصرآبادی؛ نسرین قلانی
چکیده
شناخت عوامل زمینه ساز هویت مشترک در مناطق مهاجرپذیر جهت پیشگیری از چندگانگی هویتی و تعارض فرهنگی ضروری است. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر انواع سهگانه سرمایه اجتماعی ـ پیوندی، فراگیر و ارتباطی ـ بر برساخت هویت اجتماعی و ملی مهاجرین است. جامعه آماری افراد 15-45 سال هستند که به شهر «شاهین شهر»، از شهرهای مهاجرپذیر اصفهان، مهاجرت ...
بیشتر
شناخت عوامل زمینه ساز هویت مشترک در مناطق مهاجرپذیر جهت پیشگیری از چندگانگی هویتی و تعارض فرهنگی ضروری است. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر انواع سهگانه سرمایه اجتماعی ـ پیوندی، فراگیر و ارتباطی ـ بر برساخت هویت اجتماعی و ملی مهاجرین است. جامعه آماری افراد 15-45 سال هستند که به شهر «شاهین شهر»، از شهرهای مهاجرپذیر اصفهان، مهاجرت کردهاند و از بین آنها 150 نفر به روش نمونهگیری طبقهای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان میدهد، بهرغم بالا بودن میزان مشارکت و اعتماد در شبکههای پیوندی در برابر سایر شبکهها (با میانگین 2/4)، تنها سرمایه اجتماعی ارتباطی، یعنی روابط افراد با سطوح متفاوت قدرت، 23درصد از واریانس هویت اجتماعی و 41درصد از واریانس هویت ملی را تبیین میکند. بنابراین، عامل اصلی زمینهساز هویت مشترک و وفاق جمعی، فراتر رفتن از شبکههای محدود خانوادگی و خویشاوندی است. این نتایج با وضعیت شبکههای اجتماعی در کشورهای در حال توسعه همخوانی دارد؛ در این کشورها ارتباط مفید و مستمر افراد با شبکههای دولتی در از بین بردن ازخود بیگانگی و پایبندی به ارزشهای مشترک ملی مؤثر است.
مقاله پژوهشی
مریم سروش؛ ایمان محمدتقی؛ یاسر رستگار؛ محسن فرودستان
چکیده
هدف تحقیق مقایسه الگوهای فراغتی نوجوانان (18-15 سال) و میانسالان (55-35 سال) برای نشاندادن تغییر الگوهای فراغتی و منطق شکلگیری آنها در خانوادههای ایرانی و بررسی نقش هویت جنسیتی و دینداری در این الگوها است. تحقیق به روش پیمایشی بوده و 2615 نفر از نوجوانان و میانسالان از 15 منطقه اصفهان انتخاب شدند. فراغت بهصورت فردی، خانوادگی و دوستانه ...
بیشتر
هدف تحقیق مقایسه الگوهای فراغتی نوجوانان (18-15 سال) و میانسالان (55-35 سال) برای نشاندادن تغییر الگوهای فراغتی و منطق شکلگیری آنها در خانوادههای ایرانی و بررسی نقش هویت جنسیتی و دینداری در این الگوها است. تحقیق به روش پیمایشی بوده و 2615 نفر از نوجوانان و میانسالان از 15 منطقه اصفهان انتخاب شدند. فراغت بهصورت فردی، خانوادگی و دوستانه دستهبندی شده و در یک پرسشنامه محقق ساخته الگوها با تحلیلعاملی استخراج شدند. درگروه نوجوانان فراغت خانوادگی در دو الگو، فراغت فردی در سه الگو و فراغت دوستانه در دو الگوی دستهبندی شدند. در میانسالان فراغت فردی در سه الگو، فراغت خانوادگی در سه الگو و الگوهای فراغت دوستانه در دو الگو شبیه به نوجوانان دستهبندی شدند. نتایج نشان میدهد که الگوهای فردی در دوگروه با هم تفاوت کیفی دارند. در گروه نوجوان مصرف موسیقی و فیلم اهمیت زیادی داشته و دینداری الگوها را از هم جدا میکند. در گروه میانسالان هویت جنسیتی و تحصیلات الگوها را از هم جدا کرده است. برخی از سبکهای فردی و خانوادگی با دینداری رابطه منفی دارند. سپس پاسخگویان بر اساس الگوهای فراغت فردی با استفاده از تحلیلخوشه دو مرحلهای دستهبندی شدند. در گروه نوجوان یک خوشه دیندار درکنار سه خوشه کمتر دیندار قرار دارد. در خوشه دیندار فراغت در هر سه حوزه، مذهبی است. در گروه میانسال یک خوشه با تحصیلات پایین و هویت جنسیتی سنتیتر و یک خوشه با تحصیلات بالا و هویت جنسیتی مدرنتر بدست آمد که گروه اول در الگوهای فردی مذهبی میانگین بالاتری دارند. گروه دوم در الگوهای غیرمذهبی میانگین بالاتری داشته و در الگوهای خانوادگی نیز فعالتر بودهاند.
مقاله پژوهشی
هادی خانیکی؛ محمد اتابک؛ فرید عزیزی
چکیده
همراه با افزایش نقش روزافزون فضای مجازی در زندگی اجتماعی پرسشهای بنیادی ازجمله در مورد تأثیرات اجتماعی و سیاسی فضای مجازی و فناوریهای مرتبط با آن به وجود آمده است. هدف از این پژوهش بررسی امکان شکلگیری پدیدار حوزه عمومی در شبکههای اجتماعی فیسبوک با توجه به معیارهای حوزه عمومی هابرماس است. بدینمنظور 8 گروه از میان گروهای فیسبوکی ...
بیشتر
همراه با افزایش نقش روزافزون فضای مجازی در زندگی اجتماعی پرسشهای بنیادی ازجمله در مورد تأثیرات اجتماعی و سیاسی فضای مجازی و فناوریهای مرتبط با آن به وجود آمده است. هدف از این پژوهش بررسی امکان شکلگیری پدیدار حوزه عمومی در شبکههای اجتماعی فیسبوک با توجه به معیارهای حوزه عمومی هابرماس است. بدینمنظور 8 گروه از میان گروهای فیسبوکی ایرانی فعال در زمینه مسائل عمومی بهصورت هدفمند انتخاب و با استفاده از روش تحلیل محتوی کیفی مورد مطالعه قرار گرفتهاند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که کاربران با پیگیری مسائل مطرحشده در شبکههای مجازی در پیوند با دنیای اجتماعی خود، میتوانند نقش فعالتری در حوزه عمومی داشته باشند. همچنین یافتههای بهدست آمده نشان داد فیسبوک بهرغم آنکه زمینه دسترسی شهروندان به اطلاعات مختلف و امکان گفتوگو بر سر موضوعات مختلف را فراهم آورده است، به دلایلی همچون، وجود توزیع نابرابر سرمایههای مختلف، خصلت سطحی بودن اطلاعات، ادامهدار نبودن مسائل مطرحشده، غلبه جلوه بر ایده، جنبه سرگرمکننده بودن مطالب، خصلت انتقادی نبودن مطالب؛ قابلیت تبدیل شدن به یک حوزه عمومی مجازی را ندارد.
مقاله پژوهشی
سیدحسین سراجزاده؛ لیلا باقری
چکیده
در سالهای اخیر سبک زندگی بهعنوان یک ساز و کار بروز تفاوتهای ذائقه افراد در چگونگی گذران اوقات فراغت، مدیریت بدن و مصرف فرهنگی، توسط متخصصان رشتههای مختلف بهویژه علوم اجتماعی برای برنامهریزی و سیاستگذاری توجه شده است. شناخت روند پژوهشهای انجام شده با تمرکز بر کم و کیف دانش تولید شده در این حوزه از اهداف این مقاله بوده ...
بیشتر
در سالهای اخیر سبک زندگی بهعنوان یک ساز و کار بروز تفاوتهای ذائقه افراد در چگونگی گذران اوقات فراغت، مدیریت بدن و مصرف فرهنگی، توسط متخصصان رشتههای مختلف بهویژه علوم اجتماعی برای برنامهریزی و سیاستگذاری توجه شده است. شناخت روند پژوهشهای انجام شده با تمرکز بر کم و کیف دانش تولید شده در این حوزه از اهداف این مقاله بوده است. برای دستیابی به اینمنظور، 59 منبع علمی؛ مقاله، پایاننامه و کتاب (حاصل پژوهش و مجموعه مقالات پژوهشی) از طریق جستوجوی واژة «سبک زندگی» در پژوهشهای رشته علوم اجتماعی در پایگاههای علمی ـ تخصصی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران، کتابخانه ملی، مجلات تخصصی نور، اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و کتابخانههای دانشگاههای شهر تهران شناسایی و با استفاده از روش مرور نظاممند بررسی شدند. نتایج نشان داد که بیش از دو سوم پژوهشهای سبک زندگی بین سالهای 1385 تا 1390 انجام شده است. شش گونه سبک زندگی از این پژوهشها استخراج شد که بیشترین گونههای بررسی شده به ترتیب به سبک زندگی شبه مدرن (12/34درصد)، پیشامدرن یا سنتی (94/28درصد)، لذتمحور، علممحور، جهانمحلی و ورزشمحور اختصاص داشته است. توجه به سبک زندگی با تمرکز بر بررسی رابطه آن با متغیرهای سرمایه فرهنگی، سرمایه اقتصادی و دینداری بیشترین میزان بررسی در این عرصه را به خود اختصاص داده است.
مقاله پژوهشی
مهدی سلطانی گردفرامرزی؛ همایون مرادخانی؛ علی اصغر اسماعیلزاده
چکیده
هدف این مقاله بررسی تصویری است که سینمای ایران از مسئله جرم و مجرم شدن به دست میدهد. سوال اصلی این بوده است که فیلمهای سینمایی ایرانی مسائل مربوط به جرم را چگونه بازنمایی کردهاند؟ این پرسش در چارچوب نظریه بازنمایی مطرح و براساس آن، 57 فیلم اکران شده مابین سالهای 1380 تا 1394 که موضوع محوری آنها جرم و پیامدهای آن بوده، به روش تحلیل ...
بیشتر
هدف این مقاله بررسی تصویری است که سینمای ایران از مسئله جرم و مجرم شدن به دست میدهد. سوال اصلی این بوده است که فیلمهای سینمایی ایرانی مسائل مربوط به جرم را چگونه بازنمایی کردهاند؟ این پرسش در چارچوب نظریه بازنمایی مطرح و براساس آن، 57 فیلم اکران شده مابین سالهای 1380 تا 1394 که موضوع محوری آنها جرم و پیامدهای آن بوده، به روش تحلیل محتوای کمی مورد بررسی قرار گرفته است. فرض نظری پژوهش ما این بوده است که فیلمهای سینمایی، نوعی شناخت و دانش عامه پسند درباره جرم در دسترس مخاطبان قرار میدهند و درباره علل آنها نظریاتی را مطرح می کنند. نتایج پژوهش حاضر، این فرض را تأیید میکند. فیلمهای ایرانی، هم اطلاعاتی زمینهای همچون ترکیب سنی و جنسی، طبقه اجتماعی، وضعیت شغلی مجرمان ارائه میکنند و هم اطلاعات مختلفی درباره روابط اجتماعی و خانوادگی آنها به دست میدهند. همچنین فیلمهای مورد بررسی، اغلب آسیبهای اجتماعی مربوط به مجرمان و خانواده آنها را به تصویر کشیده و درباره آنها داستانسرایی کردهاند و کوشیده اند در خلال گفتار و روایت خود، از مجرم شدن شخصیتهای خود تبیین به دست دهند.
مقاله پژوهشی
حسن خجسته باقرزاده
چکیده
رسانهها تولیدات خود را براساس الگوهای هنجاری تعریف شدهای که در تشکیلات سازمانها بروز و ظهور دارد، تولید میکنند. این الگوها در طول زمان تبدیل به کلیشههای قدرتمندی میشوند که خلاصی از آنها چندان میسر نیست. از اینرو یافتن الگویی متفاوت برای ارائه محتوای متفاوت همواره یکی از دغدغههای مهم سازمانهای رسانهای ...
بیشتر
رسانهها تولیدات خود را براساس الگوهای هنجاری تعریف شدهای که در تشکیلات سازمانها بروز و ظهور دارد، تولید میکنند. این الگوها در طول زمان تبدیل به کلیشههای قدرتمندی میشوند که خلاصی از آنها چندان میسر نیست. از اینرو یافتن الگویی متفاوت برای ارائه محتوای متفاوت همواره یکی از دغدغههای مهم سازمانهای رسانهای میباشد. این مهم فقط بر نوع محتوا تأثیر ندارد بلکه بر ابعاد مختلف سازمان رسانه اعم از چگونگی فرایند تولید و نحوه چینش ساختار سازمانی و الگوی نیروی انسانی نیز تأثیرگذار است. بر این اساس در این مقاله سعی شده با روش توصیفی ـ تحلیلی و استفاده از مقولهبندی، ضمن معرفی الگوهای فعلی و رایج دستهبندی تولید محتوا، بر اساس تجربه حدود بیست ساله مدیریت در بخشهای صف و ستاد در رسانه ملی الگوی هنجاری متفاوتی برای تولید محتوای رسانهها ارائه شود. هرچند این الگوها از جهت مقولهبندی متفاوت است اما با تساهل میتواند در مقولههای کلی محتوا مانند اجتماعی یا سیاسی و نظایر آن نیز قرار گیرد. مبنای این الگوی هنجاری مقولهبندی محتوا براساس امور زندگی روزانه مردم و رویدادهای پیرامون آن است که قابلیت استفاده در تولید محتوا برای انواع رسانهها را دارد.رسانه ها تولیدات خود را براساس الگوهای هنجاری تعریف شده ای که در تشکیلات سازمان ها بروز و ظهور دارد، تولید می کنند. این الگوها در طول زمان تبدیل به کلیشه های قدرتمندی می شوند که خلاصی از آنها چندان میسر نیست. از این جهت یافتن الگویی متفاوت برای ارائه محتوای متفاوت همواره یکی از دغدغه های مهم سازمان های رسانه ای می باشد. این مهم فقط بر نوع محتوا تأثیر ندارد بلکه بر ابعاد مختلف سازمان رسانه اعم از چگونگی فرایند تولید و نحوه چینش ساختار سازمانی و الگوی نیروی انسانی نیز تأثیرگذار است. بر این اساس در این مقاله سعی شده با روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از مقوله بندی، ضمن معرفی الگوهای فعلی و رایج دسته بندی تولید محتوا، بر اساس تجربه حدود بیست ساله مدیریت در بخش های صف و ستاد در رسانه ملی الگوی هنجاری متفاوتی برای تولید محتوای رسانه ها ارائه شود. هرچند این الگوها از جهت مقوله بندی متفاوت است اما با تساهل میتواند در مقوله های کلی محتوا مانند اجتماعی یا سیاسی و نظایر آن نیز قرارگیرد. مبنای این الگوی هنجاری مقوله بندی محتوا براساس امور زندگی روزانه مردم و رویدادهای پیرامون آن است که قابلیت استفاده در تولید محتوا برای انواع رسانه ها را دارد.