محمد روزخوش؛ فرشته رازقی
چکیده
این پژوهش با میانجی مطالعۀ موردی تئاتر خصوصی، برخی از زمینههای اقتصادی- اجتماعی کلان اقتصاد هنر در ایران را واکاوی میکند. در سالهای اخیر، شمار افرادی که بهواسطۀ آموزشهای دانشگاهی یا شیوههای معمول دیگر به «جامعۀ تئاتری» میپیوندند، افزایش یافته است. این در حالی است که بهرغم افزایش جمعیت «تئاتریها»، ...
بیشتر
این پژوهش با میانجی مطالعۀ موردی تئاتر خصوصی، برخی از زمینههای اقتصادی- اجتماعی کلان اقتصاد هنر در ایران را واکاوی میکند. در سالهای اخیر، شمار افرادی که بهواسطۀ آموزشهای دانشگاهی یا شیوههای معمول دیگر به «جامعۀ تئاتری» میپیوندند، افزایش یافته است. این در حالی است که بهرغم افزایش جمعیت «تئاتریها»، زیرساختها چندان تغییری نکردهاند و امکانات سختافزاری سالنهای نمایشی کموبیش همان است که بود. از اوایل دهۀ 80، این ایده که خصوصیسازی تئاتر راهحلّ این مشکل و بسیاری دیگر از دردهای تئاتر ایران است به «ایدهای هژمونیک» بدل شد. بسیاری از فعالان عرصۀ نمایش این ایده را پذیرفتند. متولیان دولتی نمایش نیز برای خروج از بحران کمبود سالنهای نمایش، نیمنگاهی به بخش خصوصی انداختند. اکنون با گذشت نزدیک به دو دهه از آن زمان، بیش از 20 تماشاخانۀ خصوصی در کنار تماشاخانههای دولتی در تهران فعالیت میکنند. حال وقت پرسیدن این پرسش است که آیا این برنامه توانست گرهی از کار فروبستۀ نمایش ایران بگشاید؟ دولت و بخش خصوصی در تئاتر چه نسبتی با یکدیگر برقرار کردهاند؟ فعالان و «ذینفعان» میدان نمایش، این تجربه را چگونه ارزیابی میکنند؟ و اینکه مرور تجربۀ تئاتر خصوصی چه چیزی دربارۀ «اقتصاد فرهنگ» در ایران به ما میگوید؟ این پژوهش درصدد بوده است که این پرسشها را بر پایۀ بازخوانی دیدگاهها و ارزیابیهای «اهالی تئاتر» پاسخ گوید؛ اما فهم «فعالیت بخش خصوصی در تئاتر» بهعنوان مقولهای از اقتصاد هنر، مستلزم درک مناسبات کلیتر اجتماعی ـ اقتصادی است. بدین سبب مقاله کوشیده است «تئاتر خصوصی در ایران» را در پسزمینۀ تحولات اقتصادی ـ اجتماعیِ دو دهۀ اخیر ایران تحلیل کند. این پژوهش نشان میدهد که چگونه روند مسئلهآمیز اقتصادی ـ اجتماعی دو دهۀ اخیر ایران در «میدان نمایش» بازتاب یافته است. یکی از پیامدهای این روند، تأسیس «تماشاخانۀ خصوصی» بهجای «تئاتر خصوصی» است.