رضا پیشقدم؛ آیدا فیروزیان پوراصفهانی؛ آیلین فیروزیان پوراصفهانی
چکیده
نظر به اهمیت زبان و واژگان در منعکس نمودن باورهای فرهنگی حاکم بر جوامع و در نهایت، شناخت بهتر و کاملتر این باورها، جستار حاضر که در زمرۀ پژوهشهای جامعهشناسی زبان قرار دارد، بر آن شده است تا در پرتوی الگوی هایمز (1967)، به بررسی کارکردهای مختلف قطعۀ زبانی «مرگ» و عبارات مرتبط با آن، در پیکرهای نمونه از زبان فارسی بپردازد. «مرگ» ...
بیشتر
نظر به اهمیت زبان و واژگان در منعکس نمودن باورهای فرهنگی حاکم بر جوامع و در نهایت، شناخت بهتر و کاملتر این باورها، جستار حاضر که در زمرۀ پژوهشهای جامعهشناسی زبان قرار دارد، بر آن شده است تا در پرتوی الگوی هایمز (1967)، به بررسی کارکردهای مختلف قطعۀ زبانی «مرگ» و عبارات مرتبط با آن، در پیکرهای نمونه از زبان فارسی بپردازد. «مرگ» و عبارات وابسته به آن از جمله مضامینی هستند که از زوایای مختلف فرهنگی، اجتماعی و نیز زبانی قابل تفحص و بررسی بوده و به خوبی میتوانند باورهای فرهنگی جوامع را به تصویر کشند. به منظور نیل به هدف مورد نظر، نخست تعداد 673 بافت طبیعی که در آنها گفتمان مرتبط با «مرگ» بکار رفته بود، ضبط شد و پس از بررسی دادههای گردآوری شده براساس بخشهای هشتگانۀ مدل هایمز (1967)، موارد کاربرد این قطعۀ زبانی از منظر اجتماعی و زباهنگهای مرتبطِ حاکم در جامعۀ فارسی زبان استخراج گردید. یافتههای حاصل از پژوهش، حاکی از آن بود که دلیل نهفته در پس کاربرد گستردۀ قطعۀ زبانی مذکور در میان فارسیزبانان، حاکمیت زباهنگهای مرگاندیش و مرگطلب بودن، مردهپرستی، غمستایی و شادیگریزی در جامعۀ ایرانی است.
رضا پیشقدم؛ آیدا فیروزیان پوراصفهانی؛ سحر طباطبائی فارانی
چکیده
پژوهش پیشرو سعی بر آن دارد تا در پرتوی مفهوم هَیجامَد (هیجان+ بسامد) و با بهرهگیری از مدل هایمز (1967)، به بررسی موشکافانۀ قطعۀ زبانی «ناز کردن» در زبان فارسی بپردازد. یافتههای این پژوهش نمایانگر آن است که قطعۀ زبانی «ناز کردن» و ترکیبهای حاصل از آن، همواره در فرهنگ سنتی و جمعگرای ایرانی جاری و ساری است و واژگان ...
بیشتر
پژوهش پیشرو سعی بر آن دارد تا در پرتوی مفهوم هَیجامَد (هیجان+ بسامد) و با بهرهگیری از مدل هایمز (1967)، به بررسی موشکافانۀ قطعۀ زبانی «ناز کردن» در زبان فارسی بپردازد. یافتههای این پژوهش نمایانگر آن است که قطعۀ زبانی «ناز کردن» و ترکیبهای حاصل از آن، همواره در فرهنگ سنتی و جمعگرای ایرانی جاری و ساری است و واژگان مرتبط با آن، چه بسا دربارة گذشته، دارای گستردگی بیشتری میباشد. تعدد کاربرد این زباهنگ (زبان+ فرهنگ) بر پایۀ رویکردهای مبتنی بر هیجانات، حاکی از آن است که مردم ایران نسبت به این مفهوم دارای درجۀ بالایی از حس عاطفی بوده و در نتیجه، سطح هَیجامَد آنان از این زباهنگ در سطح بالایی (هَیجامَد درونی و هَیجامَد کلی) قرار دارد. برخورداری از هَیجامَد بالا به این زباهنگ، منجر به درک کامل و عمیق آن توسط ایرانیها و در نتیجه افزایش شمار واژگان مرتبط با این مفهوم در زبان فارسی شده است. علاوهبر این، نتایج حاصل از بررسی دقیق این قطعۀ زبانی با در نظر گرفتن الگوی هایمز (1967)، حاکی از آن است که این زباهنگ اغلب در موقعیتهای غیررسمی در گفتار، توسط شرکتکنندگانی که رابطۀ میانشان ممکن است از نوع همتراز یا غیرهمتراز باشد، عمدتاً با هدف حفظ معیارهای ادب با لحنهای مختلفی نظیر لحنهای ملتمسانه، تحسینآمیز، توهینآمیز، کنایهآمیز و ... در مکالمات شفاهی مورد کاربرد قرار میگیرد.
رضا پیشقدم؛ آیدا فیروزیان پوراصفهانی
چکیده
پژوهش پیشرو بر آن است تا در بستر الگوی هایمز (1967)، به کنکاش و شناسایی کاربردهای گفتمانی «نمیدانم» در زبان فارسی بپردازد. در این تحقیق از نوع کیفی بوده و جمعآوری دادههای مورد نیاز بر مبنای مشاهده در محیط طبیعی و به شکل هدفمند صورت گرفته است؛ به این صورت که تعداد 450 بافت طبیعی که افراد در تعاملات روزمرۀ خود مورد استفاده ...
بیشتر
پژوهش پیشرو بر آن است تا در بستر الگوی هایمز (1967)، به کنکاش و شناسایی کاربردهای گفتمانی «نمیدانم» در زبان فارسی بپردازد. در این تحقیق از نوع کیفی بوده و جمعآوری دادههای مورد نیاز بر مبنای مشاهده در محیط طبیعی و به شکل هدفمند صورت گرفته است؛ به این صورت که تعداد 450 بافت طبیعی که افراد در تعاملات روزمرۀ خود مورد استفاده قرار میدادند و در آنها قطعۀ زبانی «نمیدانم» بکار رفته بود ضبط گردید و براساس الگوی هایمز تحلیل و بررسی موشکافانه قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش، حاکی از آن است که انگیزۀ نهفته در کاربرد «نمیدانم» در شرایطی که گوینده دارای اطلاعات مورد نیاز برای ارائه به مخاطب میباشد، در اغلب موارد تلاش برای ملاحظۀ منزلت اجتماعی، پایبندی به اصول ادب و حفظ وجهۀ مخاطب است. بر این اساس، میتوان پنج کاربرد اصلی «حفظ وجهه»، «اجتناب از بروز تناقض و اختلاف نظر»، «نشانۀ غیرمستقیمگویی»، «نشانۀ عدم اطمینان» و «اجتناب از تعهد و کاهش بار مسئولیت» را برای این قطعۀ زبانی در زبان فارسی برشمرد.