تقی آزادارمکی؛ محمود شارعپور؛ مینو صدیقی کسمایی
چکیده
تا پیش از تغییرات شهری بابلسر در دورة پهلوی اول، این محل عمدتاَ شهرت خود را مدیون هویت بندری، گمرک و شیلاتش بود و با عنوان بندر مشهدسر شناخته میشد. در دوران پهلوی اول، تحولات اقتصادی و فرهنگی خاصی در عرصة جهانی، ملی و محلی دستبهدست هم دادند که بابلسر تغییرات شهری بنیادینی را تجربه کند. مقالة پیشرو، کوشیده است این تحولات را از ...
بیشتر
تا پیش از تغییرات شهری بابلسر در دورة پهلوی اول، این محل عمدتاَ شهرت خود را مدیون هویت بندری، گمرک و شیلاتش بود و با عنوان بندر مشهدسر شناخته میشد. در دوران پهلوی اول، تحولات اقتصادی و فرهنگی خاصی در عرصة جهانی، ملی و محلی دستبهدست هم دادند که بابلسر تغییرات شهری بنیادینی را تجربه کند. مقالة پیشرو، کوشیده است این تحولات را از روایتهای رسمی و غیررسمی تاریخی این منطقه استخراج، تحلیل و تفسیر کند. گردآوری اطلاعات از طریق تاریخ شفاهی، مصاحبه با افراد مطلع کلیدی، بحثهای گروهی و بررسی اسناد، سفرنامهها و روزنامههای چاپ شده بین سالهای ۱۳۰۵ش. تا۱۳۲۰ش. صورت گرفته است. روش این پژوهش، کیفی است و به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائة نظریة نهایی، از روش نظریة زمینهای استفاده شده است. یافتههای بهدست آمده شامل هفت مقولة عمده هستند که عبارتاند از: نیاز به برونرفت از اقتصاد بندری (به عنوان شرایط علّی)، آمادگی نیروهای محلی (به عنوان شرایط مداخلهگر)، طبیعت قهار (به عنوان شرایط زمینهای)، مدیریت سازماندهی نیروها و خشونت (به عنوان تعاملها و راهبردها)، تغییر هویت از بندر مشهدسر به شهر بابلسر و تغییر نقش خارجیها (به عنوان پیامدها). مقولة هستهای این پژوهش، «تخریب خلاق» است که سایر مقولات را در بر میگیرد. نتیجه بررسی، حاکی از ایجاد چرخشهای فرهنگی و معنایی وابسته به تحول و چرخش اقتصادی از اقتصاد بندر به اقتصاد ساحلی ـ توریستی است.
محمدرضا جوادی یگانه؛ مینو صدیقی کسمایی
چکیده
ایران در شهریور ۱۳۲۰ به اشغال نیروهای متفقین درآمد. در این زمان هیچگونه مقاومت مردمیای علیه نیروهای بیگانه صورت نگرفت. این در حالی است که ایرانیان در دورة قاجار یا سالهای پس از جنگ جهانی اول، مقاومتهای جدیای در مقابل بیگانگان از خود نشان داده بودند. این مقاله با استفاده از روششناسی تطبیقی ـ تاریخی میل به همین مسئله میپردازد ...
بیشتر
ایران در شهریور ۱۳۲۰ به اشغال نیروهای متفقین درآمد. در این زمان هیچگونه مقاومت مردمیای علیه نیروهای بیگانه صورت نگرفت. این در حالی است که ایرانیان در دورة قاجار یا سالهای پس از جنگ جهانی اول، مقاومتهای جدیای در مقابل بیگانگان از خود نشان داده بودند. این مقاله با استفاده از روششناسی تطبیقی ـ تاریخی میل به همین مسئله میپردازد و بهطور خاص مقاومتهای مردمی را در برابر بیگانگان بررسی میکند و نقش نیروهای اجتماعی در هر یک از این مقاومتهای مردمی را پی میگیرد. این نیروهای اجتماعی شامل روحانیون، لوطیان، اصناف و سران ایلات هستند. سپس به بررسی وضعیت این نیروها در دورة رضاشاه پرداخته میشود. مدعای این مقاله آن است که پس از فروشکستن چند روزة ارتش رضاشاه در برابر متفقین در ۱۰ شهریور ۱۳۲۰، علت عدم مشاهدة مقاومتهای مردمی، تضعیف نیروهای اجتماعی در طول ۱۶ سال حکومت رضاشاه بوده است.