پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتفصلنامه مطالعات فرهنگ - ارتباطات2008-8760183720170522A Sociolinguistic Analysis of the Discourse Functions of 'I don't know' in Persian Language: Hymes’ SPEAKING Modelتأملی جامعهشناختی پیرامون کاربردهای گفتمانی «نمیدانم» در زبان فارسی در پرتو الگوی هایمز7354999810.22083/jccs.2017.86333.2155FAرضا پیشقدماستاد زبان و ادبیات انگلیسی و علوم تربیتی، دانشگاه فردوسی مشهدآیدا فیروزیان پوراصفهانیاستادیار زبانشناسی، دانشگاه بینالمللی امام رضا(ع)، مشهدJournal Article20170518<span style="font-size: medium;">Considering the Hymes’ SPEAKING model (1967), the current qualitative research examines the use of the expression "I don't know" (/nemidānam/) in Persian language to come up with its different discourse functions. To achieve this goal, 450 natural contexts in which this linguistic sample was used, were recorded, transcribed, and later analyzed. Therefore, the required data was collected purposefully from the natural context through observation. Hymes' model was then applied, and finally the uses of this label were sociologically investigated. The hidden motivation behind the use of ‘I don’t know’ in Persian language in the condition that the speaker has the demanded information is to consider the principles of politeness and to save the face of the addressee. Based on the findings of the research, different functions of ‘I don't know’ in Persian can be classified under five broad categories of ‘Minimizing face-threatening acts’, ‘Avoiding explicit disagreement’, ‘Marking uncertainty’, ‘Displaying indirectness’ and ‘Avoiding commitment’.</span> <br /><br /><br /> پژوهش پیشرو بر آن است تا در بستر الگوی هایمز (1967)، به کنکاش و شناسایی کاربردهای گفتمانی «نمیدانم» در زبان فارسی بپردازد. در این تحقیق از نوع کیفی بوده و جمعآوری دادههای مورد نیاز بر مبنای مشاهده در محیط طبیعی و به شکل هدفمند صورت گرفته است؛ به این صورت که تعداد 450 بافت طبیعی که افراد در تعاملات روزمرۀ خود مورد استفاده قرار میدادند و در آنها قطعۀ زبانی «نمیدانم» بکار رفته بود ضبط گردید و براساس الگوی هایمز تحلیل و بررسی موشکافانه قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش، حاکی از آن است که انگیزۀ نهفته در کاربرد «نمیدانم» در شرایطی که گوینده دارای اطلاعات مورد نیاز برای ارائه به مخاطب میباشد، در اغلب موارد تلاش برای ملاحظۀ منزلت اجتماعی، پایبندی به اصول ادب و حفظ وجهۀ مخاطب است. بر این اساس، میتوان پنج کاربرد اصلی «حفظ وجهه»، «اجتناب از بروز تناقض و اختلاف نظر»، «نشانۀ غیرمستقیمگویی»، «نشانۀ عدم اطمینان» و «اجتناب از تعهد و کاهش بار مسئولیت» را برای این قطعۀ زبانی در زبان فارسی برشمرد.پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتفصلنامه مطالعات فرهنگ - ارتباطات2008-8760183720170522sImpact of social capital on social and national identity of young immigrants in the new absorber cities (the case study of Shahinshahr)تأثیر سرمایه اجتماعی بر هویت اجتماعی و ملی جوانان مهاجر در شهرهای جدید مهاجرپذیر (مطالعه نمونهای شاهین شهر)37664999910.22083/jccs.2017.47103.1849FAعلی ربیعیدانشیار گروه مدیریت رسانه و ارتباطات، دانشگاه پیام نور تهرانزهرا ذاکری نصرآبادیعضو هیئت علمی و دانشجوی دکتری گروه علوم اجتماعی دانشگاه پیام نور تهراننسرین قلانیمدرس دانشگاه پیام نور و دانشجوی دکتری جامعهشناسی فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دهاقانJournal Article20160410Identifying the providing factors of common identity in the areas of immigration is essential to prevent multiplicity of identity and cultural conflict. The aim of this study is to evaluate the effect of three types of social capital – bonding, bridging and linking- on the construction of social and national identity in the immigrants. Population is all of the 15 to 45 years old immigrants who have migrated to "Shahinshahr", one of the immigrants absorber cities in Isfahan. 150 of those were selected by stratified sampling and were studied. The results show that, despite its high level of participation and confidence in the bonding networks rather than other networks (mean equals 4.2), just the linking social capital, in the sense of relations between people with different levels of power, explains %23 of the variance in social identity and 41% of the variance in national identity. Therefore, the main factor providing common identity and consensus is to go beyond the limited family and kinship networks. These results adapt with conditions of social networks in developing countries. In these countries, the useful and long connections between individuals and governmental networks is effective in the elimination of alienation and commitment to national common values.شناخت عوامل زمینه ساز هویت مشترک در مناطق مهاجرپذیر جهت پیشگیری از چندگانگی هویتی و تعارض فرهنگی ضروری است. هدف از این پژوهش بررسی تاثیر انواع سهگانه سرمایه اجتماعی ـ پیوندی، فراگیر و ارتباطی ـ بر برساخت هویت اجتماعی و ملی مهاجرین است. جامعه آماری افراد 15-45 سال هستند که به شهر «شاهین شهر»، از شهرهای مهاجرپذیر اصفهان، مهاجرت کردهاند و از بین آنها 150 نفر به روش نمونهگیری طبقهای انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نشان میدهد، بهرغم بالا بودن میزان مشارکت و اعتماد در شبکههای پیوندی در برابر سایر شبکهها (با میانگین 2/4)، تنها سرمایه اجتماعی ارتباطی، یعنی روابط افراد با سطوح متفاوت قدرت، 23درصد از واریانس هویت اجتماعی و 41درصد از واریانس هویت ملی را تبیین میکند. بنابراین، عامل اصلی زمینهساز هویت مشترک و وفاق جمعی، فراتر رفتن از شبکههای محدود خانوادگی و خویشاوندی است. این نتایج با وضعیت شبکههای اجتماعی در کشورهای در حال توسعه همخوانی دارد؛ در این کشورها ارتباط مفید و مستمر افراد با شبکههای دولتی در از بین بردن ازخود بیگانگی و پایبندی به ارزشهای مشترک ملی مؤثر است.پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتفصلنامه مطالعات فرهنگ - ارتباطات2008-8760183720170522The Comparison of Leisure Patterns among Adolescents and Adults in Isfahan and the Relationship of Gender Identity and Religiosity with These Patternsمقایسه الگوهای فراغت فردی، خانوادگی و دوستانه نوجوانان و میانسالان شهر اصفهان و بررسی نقش هویت جنسیتی، دینداری و مولفههای آن در این الگوها671005000010.22083/jccs.2017.70657.2051FAمریم سروشاستادیار و عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی فارسایمان محمدتقیاستاد و عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه شیرازیاسر رستگاراستادیار و عضو هیات علمی دانشگاه هرمزگانمحسن فرودستانمشاور عالی مدیریت مطالعات و پژوهش شهرداری اصفهان و دانشجوی دکتری معارف اسلامیJournal Article20161219The object is to compare leisure patterns in adolescents (15-18 years) and adults (35-55 years) and the logic of their formation in Iranian families. Gender identity and religiosity role in these patterns are also investigated. 2615 adolescent and adult using cluster random sampling in 15 districts of Isfahan were chosen in this survey. Leisure practices were analyzed in three groups (individual, family base and friend base leisure) using factor analysis to obtain patterns. Family leisure in adolescents had two patterns. Individual leisure had three patterns and friend base leisure in two patterns was categorized. Individual and family leisure in adult group had 3 patterns each and finally friend base leisure was categorized in 2 patterns similar to adolescents. Findings show that individual patterns are different in adolescent and adults qualitatively. Film and music are matter a lot for adolescents and it is religiosity which makes the patterns different. In adult group gender identity and education make patterns distinct. Some individual and family patterns had significant negative relationship with religiosity. We did cluster analysis using individual leisure patterns for age groups. We found a high religious and three less religious clusters in adolescents and an educated, less traditional cluster along with a less educated, traditional group of adults. First group got high scores in religious patterns of leisure and second group had lower scores in religious patterns but they are more active in family base patterns.هدف تحقیق مقایسه الگوهای فراغتی نوجوانان (18-15 سال) و میانسالان (55-35 سال) برای نشاندادن تغییر الگوهای فراغتی و منطق شکلگیری آنها در خانوادههای ایرانی و بررسی نقش هویت جنسیتی و دینداری در این الگوها است. تحقیق به روش پیمایشی بوده و 2615 نفر از نوجوانان و میانسالان از 15 منطقه اصفهان انتخاب شدند. فراغت بهصورت فردی، خانوادگی و دوستانه دستهبندی شده و در یک پرسشنامه محقق ساخته الگوها با تحلیلعاملی استخراج شدند. درگروه نوجوانان فراغت خانوادگی در دو الگو، فراغت فردی در سه الگو و فراغت دوستانه در دو الگوی دستهبندی شدند. در میانسالان فراغت فردی در سه الگو، فراغت خانوادگی در سه الگو و الگوهای فراغت دوستانه در دو الگو شبیه به نوجوانان دستهبندی شدند. نتایج نشان میدهد که الگوهای فردی در دوگروه با هم تفاوت کیفی دارند. در گروه نوجوان مصرف موسیقی و فیلم اهمیت زیادی داشته و دینداری الگوها را از هم جدا میکند. در گروه میانسالان هویت جنسیتی و تحصیلات الگوها را از هم جدا کرده است. برخی از سبکهای فردی و خانوادگی با دینداری رابطه منفی دارند. سپس پاسخگویان بر اساس الگوهای فراغت فردی با استفاده از تحلیلخوشه دو مرحلهای دستهبندی شدند. در گروه نوجوان یک خوشه دیندار درکنار سه خوشه کمتر دیندار قرار دارد. در خوشه دیندار فراغت در هر سه حوزه، مذهبی است. در گروه میانسال یک خوشه با تحصیلات پایین و هویت جنسیتی سنتیتر و یک خوشه با تحصیلات بالا و هویت جنسیتی مدرنتر بدست آمد که گروه اول در الگوهای فردی مذهبی میانگین بالاتری دارند. گروه دوم در الگوهای غیرمذهبی میانگین بالاتری داشته و در الگوهای خانوادگی نیز فعالتر بودهاند.پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتفصلنامه مطالعات فرهنگ - ارتباطات2008-8760183720170522The situational Analysis of virtual social networks in Iran by Habermasian’s public sphere Approach
(Case study: Several Facebook groups)تحلیل وضعیت شبکههای اجتماعی مجازی در ایران با رویکرد حوزه عمومی هابرماس (مورد مطالعه چند گروه فیسبوکی)1011305000110.22083/jccs.2017.58105.1937FAهادی خانیکیعضو هیئتعلمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطباییمحمد اتابککارشناسی ارشد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطباییفرید عزیزیدانشجوی دکتری علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی0000-0002-1252-8289Journal Article20160720With increasing of the expanding role of the cyberspace in social life, fundamental questions has been created such as about the social and political effects of the cyberspace and its related technologies. The aim of this study is to analyze the situation of Facebook social network with the approach of the Habermasian’s public sphere and possibility of the formation of virtual public sphere. For this purpose 8 Groups through active facebook groups purposefully have been selected and by using qualitative content analysis have been studied. The findings show that users by tracking issues discussed in virtual networks in connection with their social world, can have a more active role in public sphere. Findings also showed that Facebook, despite providing access for citizens to various information and the opportunity to speak on various topics, for reasons such as the uneven distribution of different capitals, superficial nature of the information, discontinuation of raised issues, Overcoming the display on the idea, fun aspect of the content, the lack of critical nature of the content and so on does not have the ability to become a virtual public sphereهمراه با افزایش نقش روزافزون فضای مجازی در زندگی اجتماعی پرسشهای بنیادی ازجمله در مورد تأثیرات اجتماعی و سیاسی فضای مجازی و فناوریهای مرتبط با آن به وجود آمده است. هدف از این پژوهش بررسی امکان شکلگیری پدیدار حوزه عمومی در شبکههای اجتماعی فیسبوک با توجه به معیارهای حوزه عمومی هابرماس است. بدینمنظور 8 گروه از میان گروهای فیسبوکی ایرانی فعال در زمینه مسائل عمومی بهصورت هدفمند انتخاب و با استفاده از روش تحلیل محتوی کیفی مورد مطالعه قرار گرفتهاند. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که کاربران با پیگیری مسائل مطرحشده در شبکههای مجازی در پیوند با دنیای اجتماعی خود، میتوانند نقش فعالتری در حوزه عمومی داشته باشند. همچنین یافتههای بهدست آمده نشان داد فیسبوک بهرغم آنکه زمینه دسترسی شهروندان به اطلاعات مختلف و امکان گفتوگو بر سر موضوعات مختلف را فراهم آورده است، به دلایلی همچون، وجود توزیع نابرابر سرمایههای مختلف، خصلت سطحی بودن اطلاعات، ادامهدار نبودن مسائل مطرحشده، غلبه جلوه بر ایده، جنبه سرگرمکننده بودن مطالب، خصلت انتقادی نبودن مطالب؛ قابلیت تبدیل شدن به یک حوزه عمومی مجازی را ندارد.<br /> پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتفصلنامه مطالعات فرهنگ - ارتباطات2008-8760183720170522Systematic review of researches on lifestyle after the 2000’sتحلیل نظاممند پژوهشهای سبک زندگی بعد از دهة 801311625000210.22083/jccs.2017.70197.2042FAسیدحسین سراجزادهدانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه خوارزمیلیلا باقریدانشجوی دکتری سیاستگذاری فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتJournal Article20161212In recent years, the life style has been taken into consideration by experts and of different fields, particularly the social sciences as a new mechanism for different individuals in spending their leisure time, body management and cultural <br />In recent years, the lifestyle has been taken into consideration by experts and different fields, particularly the social sciences as a new mechanism for presentation of people’s taste differences in quality of leisure time spending, body management and cultural consumption in order to planning and policy making. One of the aims of the present study was to determine the procedure of conducted study with emphasis on the quality and quantity of the produced knowledge in this field. That’s why 59 scientific sources (i.e., article, dissertation and book) were collected by searching “life style” word on the scientific databases, Iranian Research Institute for Information Science and Technology, national library, Noor specialized journal, Scientific information of Jihad University, and the libraries in Tehran universities and then data were analyzed using systematic review. The obtained results suggested that more than two thirds of studies concerning the lifestyle has been conducted during 2006 – 2011. Six types of lifestyle has been extracted where the quasi-modern lifestyle (34.12%), pre-modern or traditional lifestyle (28/94%), pleasure-centered, science-centered, local- world, and sport-centered were among the types that was highly analyzed. The attention to the lifestyle with emphasis on its relationship with variables of cultural capital, economic capital, religiosity has been highly studied and analyzed.در سالهای اخیر سبک زندگی بهعنوان یک ساز و کار بروز تفاوتهای ذائقه افراد در چگونگی گذران اوقات فراغت، مدیریت بدن و مصرف فرهنگی، توسط متخصصان رشتههای مختلف بهویژه علوم اجتماعی برای برنامهریزی و سیاستگذاری توجه شده است. شناخت روند پژوهشهای انجام شده با تمرکز بر کم و کیف دانش تولید شده در این حوزه از اهداف این مقاله بوده است. برای دستیابی به اینمنظور، 59 منبع علمی؛ مقاله، پایاننامه و کتاب (حاصل پژوهش و مجموعه مقالات پژوهشی) از طریق جستوجوی واژة «سبک زندگی» در پژوهشهای رشته علوم اجتماعی در پایگاههای علمی ـ تخصصی پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران، کتابخانه ملی، مجلات تخصصی نور، اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی و کتابخانههای دانشگاههای شهر تهران شناسایی و با استفاده از روش مرور نظاممند بررسی شدند. نتایج نشان داد که بیش از دو سوم پژوهشهای سبک زندگی بین سالهای 1385 تا 1390 انجام شده است. شش گونه سبک زندگی از این پژوهشها استخراج شد که بیشترین گونههای بررسی شده به ترتیب به سبک زندگی شبه مدرن (12/34درصد)، پیشامدرن یا سنتی (94/28درصد)، لذتمحور، علممحور، جهانمحلی و ورزشمحور اختصاص داشته است. توجه به سبک زندگی با تمرکز بر بررسی رابطه آن با متغیرهای سرمایه فرهنگی، سرمایه اقتصادی و دینداری بیشترین میزان بررسی در این عرصه را به خود اختصاص داده است. پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتفصلنامه مطالعات فرهنگ - ارتباطات2008-8760183720170522Cinematic Construction of Crime and Criminals in Iranian Filmsبرساخت سینمایی جرم و مجرمان در فیلمهای ایرانی (سالهای 1394-1380)1631915000310.22083/jccs.2017.74971.2085FAمهدی سلطانی گردفرامرزیعضو هیئت علمی/ جهاد دانشگاهی واحد البرزهمایون مرادخانیاستادیار گروه جامعهشناسی، عضو هیئت علمی دانشگاه رازیعلی اصغر اسماعیلزادهعضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی واحد البرزJournal Article20170128The aim of this paper is the study of crime and criminal images in Iranian Cinema. The main question is that how Iranian films represent issues of crime and criminality. In this study, theoretical framework is representation theory, and analyzed based on 57 films. The films are produced in period between 1380 to 1394, and research method is quantitative content analysis. The hypothesis of this study is that films present a type of popular knowledge about crime and criminality to audiences. The findings supported this hypothesis, they show that Iranian films represent different information about criminals, age, gender, social class and family situation. Also, films usually display social problems related to criminals, and try to explain criminality in their discourses and narrations. <br /> هدف این مقاله بررسی تصویری است که سینمای ایران از مسئله جرم و مجرم شدن به دست میدهد. سوال اصلی این بوده است که فیلمهای سینمایی ایرانی مسائل مربوط به جرم را چگونه بازنمایی کردهاند؟ این پرسش در چارچوب نظریه بازنمایی مطرح و براساس آن، 57 فیلم اکران شده مابین سالهای 1380 تا 1394 که موضوع محوری آنها جرم و پیامدهای آن بوده، به روش تحلیل محتوای کمی مورد بررسی قرار گرفته است. فرض نظری پژوهش ما این بوده است که فیلمهای سینمایی، نوعی شناخت و دانش عامه پسند درباره جرم در دسترس مخاطبان قرار میدهند و درباره علل آنها نظریاتی را مطرح می کنند. نتایج پژوهش حاضر، این فرض را تأیید میکند. فیلمهای ایرانی، هم اطلاعاتی زمینهای همچون ترکیب سنی و جنسی، طبقه اجتماعی، وضعیت شغلی مجرمان ارائه میکنند و هم اطلاعات مختلفی درباره روابط اجتماعی و خانوادگی آنها به دست میدهند. همچنین فیلمهای مورد بررسی، اغلب آسیبهای اجتماعی مربوط به مجرمان و خانواده آنها را به تصویر کشیده و درباره آنها داستانسرایی کردهاند و کوشیده اند در خلال گفتار و روایت خود، از مجرم شدن شخصیتهای خود تبیین به دست دهند.<br /> پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطاتفصلنامه مطالعات فرهنگ - ارتباطات2008-8760183720170522The Normative Model of Media Content Production:An Strategy to Create Competitive Advantageالگوهای هنجاری تولید محتوای رسانهها: راهبرد ایجاد مزیت رقابتی1932185000410.22083/jccs.2017.63518.1995FAحسن خجسته باقرزادهدانشیار دانشگاه صدا و سیما0000-0001-5854-7533Journal Article20161019 Over the time, the media produce their products based on defined normative models demonstrated by organizational structure. This models have been transformed into powerful cliché which is not became possible to be released. Hence, finding a different model to present content is always one of the important concerns in media organizations. It is affected not only content type but also different scopes of organization, including production procedure, Arrangement of organizational structure and human resource model. Accordingly, in this article it has tried to present An Alternative normative model for media content production by descriptive- analytic method and categorization, while presenting the current and common models of classifying content production, based on twenty years of experience in the line and staff management sections at national media. Although, these Models are distinct from each other due to categorization, they might be tolerably put on the general content categories like social, political etc. This normative model of content classification is based on people’s ordinary life and the events surrounding it, having the ability to use them for content production in different types of media. <br /> رسانهها تولیدات خود را براساس الگوهای هنجاری تعریف شدهای که در تشکیلات سازمانها بروز و ظهور دارد، تولید میکنند. این الگوها در طول زمان تبدیل به کلیشههای قدرتمندی میشوند که خلاصی از آنها چندان میسر نیست. از اینرو یافتن الگویی متفاوت برای ارائه محتوای متفاوت همواره یکی از دغدغههای مهم سازمانهای رسانهای میباشد. این مهم فقط بر نوع محتوا تأثیر ندارد بلکه بر ابعاد مختلف سازمان رسانه اعم از چگونگی فرایند تولید و نحوه چینش ساختار سازمانی و الگوی نیروی انسانی نیز تأثیرگذار است. بر این اساس در این مقاله سعی شده با روش توصیفی ـ تحلیلی و استفاده از مقولهبندی، ضمن معرفی الگوهای فعلی و رایج دستهبندی تولید محتوا، بر اساس تجربه حدود بیست ساله مدیریت در بخشهای صف و ستاد در رسانه ملی الگوی هنجاری متفاوتی برای تولید محتوای رسانهها ارائه شود. هرچند این الگوها از جهت مقولهبندی متفاوت است اما با تساهل میتواند در مقولههای کلی محتوا مانند اجتماعی یا سیاسی و نظایر آن نیز قرار گیرد. مبنای این الگوی هنجاری مقولهبندی محتوا براساس امور زندگی روزانه مردم و رویدادهای پیرامون آن است که قابلیت استفاده در تولید محتوا برای انواع رسانهها را دارد.<br />رسانه ها تولیدات خود را براساس الگوهای هنجاری تعریف شده ای که در تشکیلات سازمان ها بروز و ظهور دارد، تولید می کنند. این الگوها در طول زمان تبدیل به کلیشه های قدرتمندی می شوند که خلاصی از آنها چندان میسر نیست. از این جهت یافتن الگویی متفاوت برای ارائه محتوای متفاوت همواره یکی از دغدغه های مهم سازمان های رسانه ای می باشد. این مهم فقط بر نوع محتوا تأثیر ندارد بلکه بر ابعاد مختلف سازمان رسانه اعم از چگونگی فرایند تولید و نحوه چینش ساختار سازمانی و الگوی نیروی انسانی نیز تأثیرگذار است. بر این اساس در این مقاله سعی شده با روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از مقوله بندی، ضمن معرفی الگوهای فعلی و رایج دسته بندی تولید محتوا، بر اساس تجربه حدود بیست ساله مدیریت در بخش های صف و ستاد در رسانه ملی الگوی هنجاری متفاوتی برای تولید محتوای رسانه ها ارائه شود. هرچند این الگوها از جهت مقوله بندی متفاوت است اما با تساهل میتواند در مقوله های کلی محتوا مانند اجتماعی یا سیاسی و نظایر آن نیز قرارگیرد. مبنای این الگوی هنجاری مقوله بندی محتوا براساس امور زندگی روزانه مردم و رویدادهای پیرامون آن است که قابلیت استفاده در تولید محتوا برای انواع رسانه ها را دارد.