علی رجب زاده طهماسبی؛ محمدصادق مرکبی
چکیده
در قرن بیستم، علاوه بر پیشرفت چشمگیر فنّاوری و تعدد اختراعات و اکتشافات در حوزههای علمی، دگرگونی عظیمی نیز در زمینۀ ادبیات و نقادی صورت گرفته است. نظریههای ادبی پس از قرن بیستم مدام دچار تغییر و تحول شده و هر بار معیارهای تازهتری مطرح میشوند. معیار و شاخصهایی که به وجود میآیند مسیرهای تازهای را پیش روی اهالی ادبیات و نظریهپردازان ...
بیشتر
در قرن بیستم، علاوه بر پیشرفت چشمگیر فنّاوری و تعدد اختراعات و اکتشافات در حوزههای علمی، دگرگونی عظیمی نیز در زمینۀ ادبیات و نقادی صورت گرفته است. نظریههای ادبی پس از قرن بیستم مدام دچار تغییر و تحول شده و هر بار معیارهای تازهتری مطرح میشوند. معیار و شاخصهایی که به وجود میآیند مسیرهای تازهای را پیش روی اهالی ادبیات و نظریهپردازان فرهنگی و هنری میگشایند. در هر دورهای برای هنر و نظریههای ادبی و نقادی، تعریفها و نظریهها و چارچوبهایی مطرح و پذیرفته بوده است. اما آنچه امروز بهعنوان یک نکتة مهم به پذیرش عام رسیده آن است که تعدادی از نظریهها موقتی هستند و دیر یا زود دیگرگون خواهند شد. این معیارها مدام در حال تغییرند و این تغییرات بهسرعت پیش میرود. پژوهش حاضر تلاش دارد که به موضوع موقتی یا پایدار بودن نظریههای نقادی بپردازد. این مسئله همواره بهصورت پرسشی اساسی مطرح بوده است که آیا روشهای نقادی به منشی علمی و قانونمند تبدیل شدهاند و توانستهاند به معیارهای خود نظم ببخشند. آنچه تحت عنوان کلی نقد مدرن در اوایل قرن بیستم آغاز میشود، بر مبنای منطق استدلال علمی و همسو با جنبش زبانشناسی، تلاشی است برای یافتن دیپلماسی و مبانی علمی نقد ادبیات و هنر که با نظریة فرمالیسم آغاز شد و نظریههای پس از آن ادامه یافت. برای تحلیل این مسئله، سه نظریۀ ادبیِ فرمالیسم، ساختارگرایی و پساساختارگرایی در این تحقیق به روش تحلیلی مورد بررسی قرار گرفتهاند.